جدول جو
جدول جو

معنی کش رو کردن - جستجوی لغت در جدول جو

کش رو کردن
(رَ جَ / جِ شُ دَ)
وردار ورمال کردن. لفت و لیس کردن. بردن و خوردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ)
وارون کردن بدانگونه که جانب انسی وحشی شود و ابره بزیر و آستر به روی افتد. وارونه کردن جامه و غیر آن. واژگون کردن چنانکه جامه یا کیسه یا قبائی را
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ شُ دَ)
به چرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. به حیله دزدیدن و چنانکه نبینند بجستن. دزدیدن و گریختن. کش رفتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَجَ / جِ گَ تَ)
سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن. (یادداشت مؤلف). محارشه. مهارشه. تحریش، برآغالیدن بطور مطلق. (یادداشت مؤلف) ، راندن مرغ خانگی یا مرغان دیگر با گفتن کش کش. رجوع به کش کش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت رو کردن
تصویر پشت رو کردن
وارونه کردن جامه کیسه قبا و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار